روزی بود، روزگاری بود. در آن روزگار، توی همهی خانهها ساعت و رادیو و تلویزیون نبود که مردم هر وقت دلشان خواست، بفهمند ساعت چند است. ماه رمضان که میشد، نبودن ساعت و رادیو و تلویزیون بیشتر معلوم میشد.
آوردهاند که در زمانهای دور، مرد بسیار پولداری زندگی میکرد. او پسری به شدت خوشگذران و ولخرج داشت و همیشه در حال پند دادن به فرزندش بود و او را از همنشینی با دوستان بدکردار و سودجو منع میکرد.
روزی مرد رهگذری بر سر پیاز و پیازکاری، با کشاورز زحمتکشی بحث میکرد. رهگذر از محصول بیخاصیت پیاز میگفت و کشاورز از فواید آن. و نهایتا رهگذر با حرفهای خود به نوعی کار و شغل کشاورز را زیر سوال برد.
وقتی هشت ساله بودم، در یکی از سفرهایی که به جنگل داشتم، توانستم لاکپشتی را پیدا کنم. به سرعت آن را به خانهی پدربزرگم آوردم، جعبهی مناسبی برایش انتخاب کردم و بهطور رسمی حیوان خانگیام شد.
بلدرچینی در مزرعهی گندم لانه ساخته بود. او همیشه نگران این بود که مبادا صاحب مزرعه روزی بخواهد محصولاتش را درو کند. هر روز که برای پیدا کردن غذا از لانهاش دور میشد...
هرگز به ذهنم خطور نمیکرد که بلیت هواپیمای ما، برای من دوسره و برای «جان» یکسره باشد. ما به نیویورک میرفتیم تا همسرم «جان» سومین عمل جراحی قلب باز را به انجام رساند.
سه نفر جواب آزمایشهایشان را در دست داشتند. دکتر به هر سه گفته بود که بر اساس آزمایشات انجام شده به بیماریهای لاعلاجی مبتلا شدهاند، به صورتی که دیگر امیدی به ادامهی زندگی برای آنها وجود ندارد.
بیابان لوت یا دشت لوت، با درازای ۴۸۰ و پهنای ۳۲۰ کیلومتر در جنوب شرقی ایران جای گرفته و سی و سومین بیابان بزرگ جهان است. گستردگی دشت لوت در میراث جهانی یونسکو ۵۱۸۰۰ کیلومتر مربع ثبت شده است.
باغ دولتآباد در منطقهی چهارمنار شهر یزد جای گرفته و ۷۰۰۰۰ متر مربع گستردگی دارد. این باغ به دو بخش مستطیلی عمود برهم بخشبندی شده است. مستطیل بزرگتر ۱۱۶ در ۲۷۴ متر گستردگی دارد.
باغ شاهزاده یا باغ شاهزادهی ماهان یا باغ شازدهی ماهان، در ۲ کیلومتری شهر ماهان و در دامنهی کوههای تیگران جای گرفته است. این باغ در دل کویر و بهگونهی مستطیلی ساخته شده است.