داستان کوتاه دزدیدن و دزدیده شدن (شهری بود که مردم آن دزد بودند)

داستان کوتاه دزدیدن و دزدیده شدن (شهری بود که مردم آن دزد بودند)
شهری بود که همه‌ی اهالی آن دزد بودند. شب‌ها پس از صرف شام، هر کس دسته کلید بزرگ و فانوس را برمی‌داشت و از خانه بیرون می‌زد؛ برای دستبرد زدن به خانه‌ی یک همسایه.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بازی الک دولک

داستان کوتاه بازی الک دولک
شهری بود که در آن، همه چیز ممنوع بود و چون تنها چیزی که ممنوع نبود بازی الک دولک بود، اهالی ‌شهر هر روز به صحراهای اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با بازی الک دولک می‌گذراندند.
دنباله‌ی نوشته