ژنرال به همراه ستوان جوان زیردستش سوار قطار شدند. تنها صندلیهای خالی در کوپه، روبروی خانمی جوان و زیبا و مادربزرگش بود. ژنرال و ستوان روبروی آن خانمها نشستند. قطار راه افتاد و وارد تونلی شد.
روزگاری بر روی دُر گرانبهای پادشاهی لکهی سیاهی مشاهده شد. هر کاری درباریان کردند نتوانستد رفع لکه کنند. هر جایی وزیر مراجعه کرد کسی علت را نتوانست پیدا کند تا مرد فقیری گفت:...
مردان قبیلهی سرخپوست از رییس جدید میپرسند: «آیا زمستان سختی در پیش است؟» رییس جوان قبیله که هیچ تجربهای در این زمینه نداشت، جواب میده: «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید.»
شیرین ملقب به ام رستم، دختر رستم بن شروین از سپهبدان خانان باوند (از خاندان باوندیان) در مازندران و همسر فخرالدولهی دیلمی بود. او پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید.
توماس هیلر، مدیر اجرایی شرکت بیمهی عمر ماساچوست (میو چوال) و همسرش در بزرگراهی بین ایالتی در حال رانندگی بودند که او متوجه شد بنزین اتومبیلش کم است. هیلر به خروجی بعدی پیچید و از بزرگراه خارج شد.
زن و مردی از راهی میرفتند، ماموران آنها را دیدند و آنها را خواستند و پرسیدند: شما چه نسبتی با هم دارید؟ زن و مرد جواب دادند زن و شوهریم. ماموران مدرک خواستند، زن و مرد گفتند: مدرک همراه نداریم.
زمانی که ادیسون به مدرسه میرفت، معلم نامهای به ادیسون داد که به مادرش بدهد و گفت این نامه را فقط مادرت بخواند. ادیسون نامه را به مادرش داد و گفت این نامه را معلم به من داده. مادر ادیسون نامه را خواند.
سال ۲۰۱۴ یکی از ثروتمندترین مردان برزیل در پستی روی فیسبوکش اعلام کرد که خودروی بنتلی Bentley نیممیلیون دلاری خود را که بهتازگی خریده بود، دفن خواهد کرد.
دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب میگشتم که مامان صدا زد: امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم. گفتم: من که پریروز نون گرفتم.
وقت امتحانا بود و ما اون روز میخواستیم سومین امتحان ترم رو بدیم که مربوط به درس مدیریت زمان میشد. از شما چه پنهون درس سختی هم بود و از اون بدتر استادش بود که خیلی سختگیری میکرد.