داستان کوتاه به سیم آخر زدن

داستان کوتاه به سیم آخر زدن
برای این ضرب المثل سه وجه تسمیه و ریشه نام برده‌اند: وجه تسمیه‌ی نخست مربوط به عالم موسیقی است. وجه تسمیه‌ی دوم مربوط به سکه‌ی نقره‌ای ته جیب است و وجه تسمیه‌ی سوم مربوط به دست زدن به سیم فاز و هلاک شدن است.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بجنبان ریش را

داستان کوتاه بجنبان ریش را
شبی سلطان محمود غزنوی تنها و با لباس مبدل در شهر می‌گشت که به گروهی از دزدان برخورد کرد. دزدان وقتی او را دیدند از او پرسیدند کیستی؟ سلطان محمود گفت: من هم مثل شما هستم و برای دزدی گشت می‌زنم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نامه‌ی نظرعلی طالقانی به خدا

داستان کوتاه نامه‌ی نظرعلی طالقانی به خدا
این ماجرای واقعی در مورد شخصی به‌نام نظرعلی طالقانی است که در زمان ناصرالدین شاه، طلبه در مدرسه‌ی مروی تهران بوده و ظاهرا آدم بسیار فقیری بوده است. یک روز نظرعلی به ذهنش می‌رسد که برای خدا نامه‌ای بنویسد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه معلمی عجیب، امتحانی عجیب‌تر

داستان کوتاه معلمی عجیب، امتحانی عجیب‌تر
عجیب‌ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب‌تر. امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد! آن هم نه در کلاس، بلکه در خانه! دور از چشم همه؛ هر کسی ورقه‌ی خودش.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه واکنش ناصرالدین شاه در نخستین مواجهه با پنکه

داستان کوتاه واکنش ناصرالدین شاه در نخستین مواجهه با پنکه
ناصرالدین شاه قاجار در سومین سفرش به اروپا از کارخانه‌ها و مراکز صنعتی دیدار کرد. وی در آلمان برای نخستین بار در یک کارخانه‌ی تولید وسایل برقی، پنکه دید که البته مدتی قبل در اروپا اختراع شده بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه اشتباهی آبدارچی را خوردم

داستان کوتاه اشتباهی آبدارچی را خوردم
دو شیر از باغ وحشی می‌گریزند و هر کدام راهی را در پیش می‌گیرند. یکی از شیرها به یک پارک جنگلی پناه می‌برد، اما به محض آن‌که بر اثر فشار گرسنگی ره‌گذری را می‌خورد به دام می‌افتد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شتر را به نمد داغ می‌کنند

داستان کوتاه شتر را به نمد داغ می‌کنند
شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای گران بر پشت من می‌گذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست. شتر پرسید: بار او چه چیز است که از حمل آن عاجزی؟ گفت: اغلب اوقات نمک است.
دنباله‌ی نوشته