هنگامی که سارا دخترک هشت سالهای بود، شنید که پدر و مادرش دربارهی برادر کوچکترش صحبت میکنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او در بساط ندارند.
شهر تاریخی مونکائو Moncao واقع در مرز شمالی میان پرتغال و اسپانیا، منطقهای است که بهخاطر نوشیدنی متفاوت و سرحالکنندهی وینو ورده Vinho Verde مشهور است.
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد، مدرسه، آبانبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریهی دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
میگویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمیتوانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد. این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود میرفت.
میگویند فردی بهخاطر قوزی که بر پشتش بود خیلی غصه میخورد. یک شب مهتابی از خواب بیدار شد. خیال کرد سحر شده، بلند شد رفت حمام. از سر آتشدان حمام که رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد.
مردی دیروقت، خسته از کار به خانه برگشت. دم در پسر پنج سالهاش را دید که در انتظار او بود. سلام بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ بله حتما. چه سوالی؟ بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول میگیرید؟
به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون دستهای از سربازان وی، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهرهای کوچک آن سرزمین زمستانهای بیپایان بودند که ناپلئون بهطور تصادفی، از سربازان خود جدا افتاد.
شیرین پشت ویترین مغازهی کفشفروشی ایستاده بود، قیمتها را میخواند و با پولی که جمع کرده بود مقایسه میکرد تا چشمش به آن کفش نارنجی که یک گل بزرگ نارنجی هم روی آن بود، افتاد.