داستان کوتاه کلاهش پس معرکه است

داستان کوتاه کلاهش پس معرکه است
معرکه‌گیری به عنوان یکی از روش‌ها و ابزارهای رسانه‌ای برای سرگرمی و اطلاع‌رسانی تا زمان‌های نه چندان دور بسیار کاربرد داشته است. افرادی در نقش درویش، پهلوان یا شعبده‌باز در معابر عمومی سفره‌ای پهن می‌کردند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کاسه کوزه را به هم زدن

داستان کوتاه کاسه کوزه را به هم زدن
در قدیم برای قماربازی علاوه بر خانه‌هایی که در آن قمار راه می‌انداختند، مکان‌هایی مثل خرابه‌ها و پشت دروازه‌های شهر و روی پشت‌بام حمام‌ها و جاهای کم رفت و آمد سفره‌هایی برای این کار گشوده می‌شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه حرف مفت زدن

داستان کوتاه حرف مفت زدن
در سال ۱۲۷۴ هجری قمری و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار اولین خط تلگراف بین قصر گلستان و باغ لاله‌زار کشیده شد. پس از آن قراردادهایی با شرکت‌های خارجی بسته شد...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ماست‌مالی کردن

داستان کوتاه ماست‌مالی کردن
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیله‌ی راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه جنگ زرگری

داستان کوتاه جنگ زرگری
در روزگاران قدیم هرگاه مشتری به‌ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فورا بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کلک کسی را کندن

داستان کوتاه کلک کسی را کندن
معنی و مفهوم استعاری مثل «کلک کسی را کندن» موقعی به‌کار می‌رود که شخصی را از بین برده یا از جایی که در آن کار می‌کرده اخراج کرده باشند. در چنین موارد و نظایر آن گفته می‌شود: بالاخره کلکش را کندند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دو قورت و نیمش هم باقیه

داستان کوتاه دو قورت و نیمش هم باقیه
چون حضرت سلیمان بعد از مرگ پدرش داود به رسالت و پادشاهی رسید از خداوند خواست که همه‌ی جهان و موجودات آن و همه‌ی زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری را بدو بخشد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه باد آورده را باد می‌برد

داستان کوتاه باد آورده را باد می‌برد
در زمان پادشاهی خسرو پرویز، ایرانیان شهر اسکندریه در کشور مصر را محاصره کردند. رومیان در صدد نجات دادن ثروت شهر بر آمدند و آن را در چند کشتی نهادند. اما باد مخالف وزید و کشتی‌ها را به جانب ایرانیان راند.
دنباله‌ی نوشته