۱۰ داستانک زیبا، خواندنی و آموزنده - شماره‌ی ۴۶

۱۰ داستانک زیبا، خواندنی و آموزنده - شماره‌ی ۴۶
داستانک‌های ارسطو و اسکندر مقدونی، کاپشن، ریزش کوه، یاد قدیم، رفیق با مرام، کمک به کودک، آشغال ریزه، کسی نگران مسلمانان نیست، فرشته و چوب جادو و قوطی آب‌خوری نوبتی
دنباله‌ی نوشته

۱۰ داستانک زیبا، خواندنی و آموزنده - شماره‌ی ۴۱

۱۰ داستانک زیبا، خواندنی و آموزنده - شماره‌ی ۴۱
داستانک‌های موقع اذان ظهر بود، كمربند، منتظر اتوبوس، اسکندر مقدونی و سرباز، لالایی آرام‌بخش، میرم خونه‌ی بابام، ناپلئون بناپارت و مادر سرباز، کسری و خوانسالار و...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شکم را پهنش کنی دشت است

داستان کوتاه شکم را پهنش کنی دشت است
روزگار اسکندر بود. کار لشگرکشی و جنگ اسکندر پیش رفت و پیش رفت تا به چین رسید. اما بر خلاف انتظار او نه لشگری در برابرش مقاومت کرد و نه سپاه و فرمانده‌ای به جنگش آمد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زندگی واقعی و اسکندر مقدونی

داستان کوتاه زندگی واقعی و اسکندر مقدونی
اسکندر روزی به یکی از شهرهای ایران (احتمالا ناحیه‌ی خراسان) حمله می‌کند. ولی با کمال تعجب مشاهده می‌کند که دروازه‌ی آن شهر باز است و با این‌که خبر آمدن او در شهر پیچیده بود...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه وصیت‌ها و خواسته‌های عجیب اسکندر

داستان کوتاه وصیت‌ها و خواسته‌های عجیب اسکندر
پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت‌های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید.
دنباله‌ی نوشته