داستان کوتاه آرامش سنگ یا آرامش برگ

داستان کوتاه آرامش سنگ یا آرامش برگ
مرد جوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود. استادی از آن‌جا می‌گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست. مرد جوان وقتی استاد را دید، بی‌اختیار گفت: عجیب آشفته‌ام.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کجا را نگاه می‌کنید

داستان کوتاه کجا را نگاه می‌کنید
در یک روز سرد زمستانی، مدیر مدرسه بچه‌ها را به صف کرد و گفت: بچه‌ها، آیا موافقید یک مسابقه برگزار کنیم؟ تمام بچه‌ها با خوشحالی قبول کردند. پس از انتخاب چند شرکت‌کننده، مدیر از آن‌ها خواست...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه عدم خشونت در تربیت فرزندان

داستان کوتاه عدم خشونت در تربیت فرزندان
دکتر آرون گاندی، نوه‌ی مهاتما گاندی و موسس موسسه‌ی ام کی گاندی برای عدم خشونت، داستان زیر را به عنوان نمونه‌ای از اثر عدم خشونت والدین در تربیت فرزند بیان می‌کند، اما من به سخن پدرش توجه کرده‌ام.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه باغ انار

داستان کوتاه باغ انار
زمانی‌ که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه‌ها خیلی دوستش داشتیم. تابستونا که گرمای شهر طاقت‌فرسا می‌شد، برای چند هفته‌ای کوچ می‌کردیم به این باغ خوش آب و هوا که حدودا ۳۰ کیلومتری با شهر فاصله داشت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ثروتمندتر از بیل گیتس

داستان کوتاه ثروتمندتر از بیل گیتس
از بیل گیتس پرسیدند: از تو ثروتمندتر هم هست؟ گفت: بله فقط یک نفر. پرسیدند: چه کسی؟ بیل گیتس ادامه داد: سال‌ها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و به‌تازگی اندیشه‌های خود...
دنباله‌ی نوشته