داستان کوتاه خسرو و شیرین

داستان کوتاه خسرو و شیرین
خسرو و شیرین منظومه‌ی دوم از کتاب پنج گنج اثر نظامی گنجوی شاعر و داستان‌سرای ایرانی سده‌ی ششم هجری قمری است. این منظومه، داستان عشق خسرو پرویز پادشاه ساسانی و شیرین...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بیژن و منیژه

داستان کوتاه بیژن و منیژه
بیژن و منیژه از داستان‌های شاهنامه کتاب حماسی ایرانیان است. شاهنامه پرآوازه‌ترین سروده‌ی ابوالقاسم فردوسی توسی از شاعران سده‌ی چهارم هجری قمری است. این منظومه روایت دلدادگی...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بهرام و گلندام

داستان کوتاه بهرام و گلندام
بهرام و گلندام منظومه‌ای عاشقانه سروده‌ی امین‌الدین محمد صافی سبزواری از شاعران سده‌های نهم و دهم هجری قمری است. امین‌الدین محمد از مردم سنجق سبزوار بود که دور از وطن در فارس...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه امیرارسلان و فرخ لقا

داستان کوتاه امیرارسلان و فرخ لقا
امیرارسلان نامدار، یکی از داستان‌های عامیانه‌ی زبان فارسی‌ست که در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار ساخته و پرداخته شده است. این داستان بازگو کننده‌ی دلدادگی امیرارسلان نامدار پسر ملکشاه پادشاه روم...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه حاجی ما هم شریکیم

داستان کوتاه حاجی ما هم شریکیم
در زمان‌های گذشته، کاروان‌هایی که برای حج به مکه و مدینه می‌رفتند، به‌جز خطر راهزن‌ها با گروهی مردم آزار نیز روبه‌رو بودند که مشکلاتی را در طول اقامت آن‌ها در خانه‌ی خدا ایجاد می‌کردند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه جا جای ماندن نیست

داستان کوتاه جا جای ماندن نیست
روزی روزگاری در جنگل بزرگی شیری زندگی می‌کرد که هر روز حیوانی را شکار می‌کرد و می‌خورد. ولی این شیر علاقه داشت دوست و رفیقی برای خود داشته باشد، از طرفی حیوانی که بتواند...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه حکایت موش و قالب پنیر

داستان کوتاه حکایت موش و قالب پنیر
روزی روزگاری، دو موش زرنگ و بازیگوش با یکدیگر در یک انباری بزرگ زندگی می‌کردند. آن‌ها هر کدام برای خود در گوشه‌ای از این انبار لانه‌ای ساخته بودند. در این انبار یک گربه‌ی پیر و یک سگ...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه خروس بی‌محل

داستان کوتاه خروس بی‌محل
کیومرث پادشاه قدرتمند افسانه‌ای ایران که از دلاوری‌های او در شاهنامه هم یاد شده، روزی به قصد کشورگشایی، سپاهیانش را رهسپار مرزهای ایران کرد. سپاهیان بعد از یک راهپیمایی طولانی...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه خروس اگر خروس باشه، توی راه هم می‌خونه

داستان کوتاه خروس اگر خروس باشه، توی راه هم می‌خونه
روزی روزگاری، یک مرد روستایی خروسی خرید. هر چه خروس بزرگتر می‌شد، زیباتر و خوش‌صداتر به‌نظر می‌رسید. صاحب خروس به واسطه‌ی هیکل درشت خروسش، چندین بار در جنگ با خروس‌ها شرکت کرد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه خود کرده را تدبیر نیست

داستان کوتاه خود کرده را تدبیر نیست
روزی روزگاری، آسیابانی که خارج از شهر آسیاب کوچکی داشت مشغول کارهای خود بود. او هر روز گندم‌هایی که کشاورزان برایش می‌آوردند آسیاب می‌کرد و غروب آن‌ها را تحویل می‌داد و مزدش را می‌گرفت.
دنباله‌ی نوشته