داستان کوتاه ماست‌ها را کیسه کردن

داستان کوتاه ماست‌ها را کیسه کردن
در زمان پادشاهی مظفرالدین شاه قاجار، اداره‌ی شهر تهران را به فردی نظامی به‌نام «مختارالسلطنه» سپرده بودند. مختارالسلطنه مرد بی‌گذشت و سختگیری بود. اَخم و تَخم می‌کرد و سر سازگاری با بازاری‌ها را نداشت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه عدل انوشیروان از نگاه ناصرالدین شاه

داستان کوتاه عدل انوشیروان از نگاه ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه به فراست دریافته بود که اطرافیانش همگی از مردم بی‌شخصیت و نوکرمآب هستند. حکایت زیر که سر پرسی سایکس در کتاب خود آورده، نمونه‌ای از طرز فکر شاه و قضاوت او...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه پیش از چوب غش و ریسه می‌رود

داستان کوتاه پیش از چوب غش و ریسه می‌رود
روزی بود و روزگاری. در آن روزگار دو نفر مثل سگ و گربه به جان هم افتاده بودند و با هم دعوا می‌کردند. هیچ کس نمی‌دانست آن‌ها سر چه موضوعی با هم دعوا می‌کنند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه یعقوب لیث صفاری و اجرای عدالت

داستان کوتاه یعقوب لیث صفاری و اجرای عدالت
شبی هر چه کرد، خوابش نبرد، غلامان را گفت: حتما به کسی ظلم شده، او را بیابید. پس از کمی جست و جو، غلامان باز گشتند و گفتند: سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم. اما سلطان را دوباره خواب نیامد.
دنباله‌ی نوشته