داستان کوتاه شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد

داستان کوتاه شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد
پس از شاه عباس دوم صفوی، پسر بزرگش شاه سلیمان بر تخت سلطنت نشست. وی وزیر توانمند و کاردانی به نام شیخ علی‌خان زنگنه داشت که فرمانروای حقیقی ایران به‌شمار می‌رفت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه قوش کریمخانی

داستان کوتاه قوش کریمخانی
عبارت مثلی قوش کریمخانی که بیشتر در جنوب ایران و بین اهل ادب و تاریخ مصطلح است، هنگامی مورد استفاده و استناد قرار می‌گیرد که دستگاهی زحمت و هزینه‌ی نگاهداریش زاید بر سود و فایده‌ی آن باشد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه یک حکم سواد هم برای او بنویس

داستان کوتاه یک حکم سواد هم برای او بنویس
وقتی کریم‌خان در کوه‌های غرب در جنگ با آزادخان از ناحیه‌ی پا مجروح شد، خود را به اشترینان رساند و به خانه‌ای پناه برد. صاحب خانه ملامحمدجعفر نامی بود و خواست او را براند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه انگشتر الماس و عدالت کریم خان زند

داستان کوتاه انگشتر الماس و عدالت کریم خان زند
در شهر خوی زن ثروتمند و تیزفکری به‌نام «شوکت» در زمان کریم خان زند زندگی می‌کرد. انگشتر الماس بسیار گران‌قیمتی ارث پدر داشت، که نیاز به فروش آن پیدا کرد. در شهر جار زدند ولی کسی را سرمایه‌ی خرید آن نبود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کریم خان زند و مرد مال‌باخته

داستان کوتاه کریم خان زند و مرد مال‌باخته
مردی به دربار خان زند می‌رود و با ناله و فریاد می‌خواهد تا کریم خان را ملاقات کند. سربازان مانع ورودش می‌شوند. خان زند در حال کشیدن قلیان ناله و فریاد مرد را می‌شنود و می‌پرسد ماجرا چیست؟
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه برخورد کریم خان زند با مرد چاپلوس

داستان کوتاه برخورد کریم خان زند با مرد چاپلوس
کریم خان زند هر روز صبح برای دادخواهی ستمدیدگان می‌نشست تا به شکایت مردم رسیدگی کند. روزی مرد حیله‌گری پیش او آمد. همین که به حضور او رسید چنان اشک از دیده فرو ریخت...
دنباله‌ی نوشته