داستان کوتاه معلم و شاگرد ناخلف

داستان کوتاه معلم و شاگرد ناخلف
مراسم عروسی بود. پیرمردی در گوشه‌ی سالن تنها نشسته بود که داماد پیشش آمد و‌ گفت: سلام استاد آیا منو می‌شناسید. معلم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط می‌دانم مهمان دعوتی از طرف داماد هستم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دو درویش مسافر

داستان کوتاه دو درویش مسافر
دو درویش در راهی با هم می‌رفتند. یکی بی‌پول بود و دیگری پنج دینار داشت. درویش بی‌پول، بی‌باک می‌رفت و به هر جایی که می‌رسیدند، چه ایمن بود و چه ناامن، به آسودگی می‌خوابید و به چیزی نمی‌اندیشید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه حاکم نیشابور و کشاورز

داستان کوتاه حاکم نیشابور و کشاورز
روزی حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود که مرد میانسالی را در حال کار بر روی زمین کشاورزی دید. حاکم پس از دیدن آن مرد بی‌مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه فیل جنگی

داستان کوتاه فیل جنگی
پادشاهی فیل‌های زیادی داشت. اما یکی از آن‌ها بسیار قدرتمند، ماهر و در مهارت‌های جنگی بهترین بود. او همیشه موفق و پیروز از میدان‌های نبرد باز می‌گشت و بدین ترتیب محبوب‌ترین فیل پادشاه شده بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه حضرت سلیمان و دربند کردن شیطان

داستان کوتاه حضرت سلیمان و دربند کردن شیطان
حضرت سلیمان از بیت‌المال استفاده نمی‌کرد. کارش زنبیل‌بافی بود و زنبیل می‌بافت. غلامی داشت که این زنبیل‌ها را می‌برد می‌فروخت و نصف پول را به فقرا صدقه می‌داد و با نصف دیگر هم غذای ساده‌ای تهیه می‌کرد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه وقتی سفارت انگلیس بانی روضه می‌شود

داستان کوتاه وقتی سفارت انگلیس بانی روضه می‌شود
سفارت عثمانی در ایران از نظر تبادل فرهنگ بین سنی و شیعه بسیار اهمیت داشت. اما برخی سعی در برهم زدن روابط این دو کشور داشتند. در زمان قاجار در کنار سفارت حکومت عثمانی در تهران مسجد کوچکی وجود داشت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ملانصرالدین و دانشمند

داستان کوتاه ملانصرالدین و دانشمند
روزی دانشمندی به شهر ملانصرالدین وارد می‌شود و می‌خواهد با دانشمند آن شهر گفتگویی داشته باشد. مردم، چون کسی را نداشتند، او را نزد ملانصرالدین می‌برند. آن دو رو به روی هم می‌نشینند.
دنباله‌ی نوشته

تالار استقلال - میراث آمریکا

تالار استقلال - میراث آمریکا
تالار استقلال از ساختمان‌های «پارک ملی تاریخی استقلال» در شهر فیلادلفیا به‌شمار می‌رود. بیشتر سرشناسی و آوازه‌دار شدن این ساختمان از آن روست که نگارش و تصویب «اعلامیه‌ی استقلال» در این تالار انجام شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ویلما رادولف هیچ وقت نمی‌تواند راه برود

داستان کوتاه ویلما رادولف هیچ وقت نمی‌تواند راه برود
دختر کوچکی در یک کلبه‌ی محقر دور از شهر، در یک خانواده‌ی فقیر به دنیا آمده بود. زایمان، زودتر از زمان مقرر انجام شده و او نوزاد زودرس، ضعیف و شکننده‌ای بود، طوری‌که همه شک داشتند او زنده بماند.
دنباله‌ی نوشته