داستان کوتاه اهمیت تمرکز

داستان کوتاه اهمیت تمرکز
آنتونی رابینز در مورد اهمیت تمرکز، خاطره‌ی زیبایی را بیان می‌کند که با هم آن را می‌خوانیم: من یکبار در کلاس مربوط به مسابقات اتومبیلرانی شرکت کردم. اولین اصل اساسی که در آن‌جا به من یاد دادند...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دلی مهربان و بزرگ

داستان کوتاه دلی مهربان و بزرگ
دختر کوچکی به مهمان‌شان گفت: می‌خوای عروسک‌هامو ببینی؟ مهمان با مهربانی جواب داد: آره عزیزم. دخترک دوید و همه‌ی عروسک‌هایش را آورد. بعضی از آن‌ها خیلی با نمک بودند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نشان شجاعت

داستان کوتاه نشان شجاعت
شخصی به بیماری لاعلاجی مبتلا شده بود. خودش می‌دانست که به آخر خط رسیده است؛ بنابراین داوطلبانه عازم جبهه شد. تمام آرزویش این بود که شجاعانه در جنگ کشته شود. او با تمام هوشیاری و جسورانه می‌جنگید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه مهربانی و محبت

داستان کوتاه مهربانی و محبت
«جان» و همسرش «جنی» در محله‌ای فقیرنشین زندگی می‌کردند. جان در اداره‌ی راه‌آهن تعمیرکار بود و کار سخت و خسته کننده‌ای داشت. جنی هم در یک گل‌فروشی کارهای متفرقه انجام می‌داد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بهترین دوران زندگی

داستان کوتاه بهترین دوران زندگی
پانزدهم ژوئن بود و من تا دو روز دیگر وارد سن سی سالگی می‌شدم. وارد شدن به دهه‌های جدید از زندگی، کمی نگران کننده بود! چون می‌ترسیدم که بهترین سال‌های زندگی‌ام را پشت سر گذاشته‌ام.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نصف ماه را زندگی کن

داستان کوتاه نصف ماه را زندگی کن
هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی «ویلان» را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته همیشه روز اول ماه که حقوق بازنشستگی‌ام را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم!
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سه تار مو

داستان کوتاه سه تار مو
روزی زنی از خواب بیدار می‌شود و در آینه نگاه می‌کند و متوجه می‌شود که فقط سه تار مو روی سرش مانده. به خود می‌گوید: فکر می‌کنم بهتر باشد امروز موهایم را ببافم؟ همین کار را می‌کند و روز را به‌خوشی می‌گذراند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دانشجوی دختر ایرانی در فرانسه

داستان کوتاه دانشجوی دختر ایرانی در فرانسه
سرما بيداد مى‌کند و من يک دانشجوى ساده با پالتويى رنگ و رو رفته، در يکى از بهترين شهرهاى اروپا، دارم تند تند راه مى‌روم تا به کلاس برسم... نوک بينى‌ام سرخ شده و اشکى گرم که محصول سوز ماه ژانويه است...
دنباله‌ی نوشته