در سال ۱۲۷۴ هجری قمری و در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار اولین خط تلگراف بین قصر گلستان و باغ لالهزار کشیده شد. پس از آن قراردادهایی با شرکتهای خارجی بسته شد...
هنگام عروسی محمدرضا شاه پهلوی و فوزیه چون مقرر بود میهمانان مصری و همراهان عروس به وسیلهی راه آهن جنوب تهران وارد شوند از طرف دربار و شهربانی دستور اکید صادر شده بود...
مرد خسیسی تعدادی شیشه برای پنجرههای خانهاش سفارش داده بود. شیشهبر، شیشهها را درون صندوقی گذاشت و به مرد گفت: باربری را صدا کن تا این صندوق را به خانهات ببرد.
در روزگاران قدیم هرگاه مشتری بهظاهر پولداری وارد بعضی از دکانهای زرگری میشد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی میکرد، زرگر فورا بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام میکرد.
معنی و مفهوم استعاری مثل «کلک کسی را کندن» موقعی بهکار میرود که شخصی را از بین برده یا از جایی که در آن کار میکرده اخراج کرده باشند. در چنین موارد و نظایر آن گفته میشود: بالاخره کلکش را کندند.
چون حضرت سلیمان بعد از مرگ پدرش داود به رسالت و پادشاهی رسید از خداوند خواست که همهی جهان و موجودات آن و همهی زمین و زمان و عناصر چهارگانه و جن و پری را بدو بخشد.
در زمان پادشاهی خسرو پرویز، ایرانیان شهر اسکندریه در کشور مصر را محاصره کردند. رومیان در صدد نجات دادن ثروت شهر بر آمدند و آن را در چند کشتی نهادند. اما باد مخالف وزید و کشتیها را به جانب ایرانیان راند.
دربارهی ماشین مشدی ممدلی روایتهای شنیدنی بسیاری نقل شده است که شاید همهی آنها واقعیت نداشته باشد. مرحوم مشهدی محمدعلی از درشکچهچیهای تهران قدیم بود که بهخاطر شغلش همه او را میشناختند.
در زمان قدیم جوان بیگناهی به مرگ محکوم شده بود، زیرا تمام شواهد و قراین ظاهری بر ارتکاب جرم و جنایت او حکایت میکرد. جوان را به سیاستگاه بردند و به ستونی بستند تا حکم را اجرا کنند.
میگویند روزی مرد کشکسابی نزد شیخ بهایی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد.