داستان کوتاه آنکه دلسرد نشد

داستان کوتاه آنکه دلسرد نشد
پیرمرد به‌طرف استخر رفت، تکه نانی را از جیب بزرگ کت خود درآورد و آن را ریزریز کرد و تا جایی که می‌توانست آن را دور‌تر از خود روی آب ریخت. غاز‌ها هم جمع شدند و سر تکه‌های نان به جان هم افتادند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زنده کردن قدرت ریسک‌پذیری

داستان کوتاه زنده کردن قدرت ریسک‌پذیری
سال ۸۶ بود و من در مسابقات شطرنج دانشجویی دانشگاهمون مقام سوم را به‌دست آورده بودم و باید به همراه تیم ۵ نفره راهی مسابقات قهرمانی استانی در مشهد می‌شدیم. جمعبت دانشگاه طبس بسیار کم بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه تصویرسازی ذهنی

داستان کوتاه تصویرسازی ذهنی
سرگرد «جیمز نسمت» رویای پیشرفت در بازی گلف را در سر می‌پروراند و سرانجام توانست با یک روش منحصر به فرد به این هدف برسد. او تا مدت‌ها یک بازیکن متوسط بود. سپس گلف را کنار گذاشت و...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دلی مهربان و بزرگ

داستان کوتاه دلی مهربان و بزرگ
دختر کوچکی به مهمان‌شان گفت: می‌خوای عروسک‌هامو ببینی؟ مهمان با مهربانی جواب داد: آره عزیزم. دخترک دوید و همه‌ی عروسک‌هایش را آورد. بعضی از آن‌ها خیلی با نمک بودند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه محبتی که ابراز نشد

داستان کوتاه محبتی که ابراز نشد
پیرمرد خوش برخورد و ملیحی هر از گاهی برای فروش اسباب و اثاثیه به عتیقه‌فروشی خیابان نیوهمپشایر مراجعه می‌کرد. یک روز زن عتیقه‌فروش پس از خروج پیرمرد از مغازه به همسرش می‌گوید...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه برای شروع هرگز دیر نیست

داستان کوتاه برای شروع هرگز دیر نیست
جیم کری بازیگر برجسته‌ی سینما، در شروع کارش با مشکلات مختلفی روبه‌رو شد. او می‌گوید: وقتی احساس کرد که می‌خواهد از رویایش دست بکشد، به یاد رادنی دنجر فیلد افتاد که قبل از رسیدن...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نشان شجاعت

داستان کوتاه نشان شجاعت
شخصی به بیماری لاعلاجی مبتلا شده بود. خودش می‌دانست که به آخر خط رسیده است؛ بنابراین داوطلبانه عازم جبهه شد. تمام آرزویش این بود که شجاعانه در جنگ کشته شود. او با تمام هوشیاری و جسورانه می‌جنگید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سنگ مفت، گنجشک مفت

داستان کوتاه سنگ مفت، گنجشک مفت
در گذشته‌های دور، زن و شوهری سالیان سال در کنار هم زندگی می‌کردند تا پیر شدند. بچه‌های آن‌ها ازدواج کرده و از پیش آن‌ها رفته بودند و به همین دلیل آن دو کاملا تنها بودند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه چو فردا شود، فکر فردا کنیم

داستان کوتاه چو فردا شود، فکر فردا کنیم
برخلاف خیلی‌ها که برای این ضرب المثل معنای منفی ذکر می‌کنند و اعتقاد دارند که این ضرب المثل چون معنای دوراندیشی نمی‌دهد، یک ضرب المثل منفی است، در فرهنگ عامه این ضرب المثل اصلا معنای منفی ندارد.
دنباله‌ی نوشته