زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلتها و تباهیها در همه جا شناور بودند. آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همهی فضایل و تباهیها دور هم جمع شدند.
بوق سگ یکی از اصطلاحاتی است که تقریبا دیگر کسی ریشه و منشاء آن را به یاد ندارد. بوق سگ از اصطلاحات بازاری است و منظور از بهکار بردن آن، تا دیر وقت کار کردن است.
این داستان دربارهی پسربچهی لاغر اندامی است که عاشق فوتبال بود. در تمام تمرینها سنگ تمام میگذاشت، اما چون جثهاش نصف سایر بچههای تیم بود تلاشهایش به جایی نمیرسید.
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانوادهاش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.
یک روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یکبار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همونطور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هقهق گفت: من نمیتونم به کانون شادی بیام.
هنگامی که سارا دخترک هشت سالهای بود، شنید که پدر و مادرش دربارهی برادر کوچکترش صحبت میکنند. فهمید برادرش سخت بیمار است و آنها پولی برای مداوای او در بساط ندارند.
شهر تاریخی مونکائو Moncao واقع در مرز شمالی میان پرتغال و اسپانیا، منطقهای است که بهخاطر نوشیدنی متفاوت و سرحالکنندهی وینو ورده Vinho Verde مشهور است.
عباسقلی خان در مشهد بازار معروفی دارد. مسجد، مدرسه، آبانبار، پل و دارالایتام و اقدامات خیریهی دیگری هم از این دست داشته است. واقف بر خیر، و واقف در خیر.
میگویند در زمانهای دور پسری بود که به اعتقاد پدرش هرگز نمیتوانست با دستانش کار با ارزشی انجام دهد. این پسر هر روز به کلیسایی در نزدیکی محل زندگی خود میرفت.