داستان کوتاه راننده تاکسی

داستان کوتاه راننده تاکسی
مسافر تاکسى آهسته روى شونه‌ى راننده زد. چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسه. راننده داد زد، کنترل ماشین رو از دست داد، نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس، از جدول کنار خیابون رفت بالا، نزدیک بود که چپ کنه.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه هنر پاسخ دادن

داستان کوتاه هنر پاسخ دادن
چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برنارد شاو که وزیر لاغری بود گفت: هر کس تو را ببیند فکر می‌کند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است. برنارد شاو جواب داد: و هر کس تو را ببیند علت این فقر را می‌فهمد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شاخه گلی خشکیده

داستان کوتاه شاخه گلی خشکیده
قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب، زیبا، جذاب و... این شرایط و خیلی از موارد نظیر آن‌ها، توقعات من برای انتخاب همسر آینده‌ام بودند. توقعاتی که بی‌کم و کاست همه‌ی آن‌ها را حق مسلم خودم می‌دانستم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نه سیخ بسوزه نه کباب

داستان کوتاه نه سیخ بسوزه نه کباب
شجاع‌السلطنه، پسر فتحعلی‌شاه، یک وقتی حاکم کرمان بود. اسم کوچکش حسنعلی میرزا بود. او در کرمان تجربه کرده بود و متوجه شده بود که ترکه‌های نازک انار می‌تواند کار سیخ کباب را بکند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه پیشگویی کشته شدن ناصرالدین شاه

داستان کوتاه پیشگویی کشته شدن ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه قاجار در ۲۵ تیر سال ۱۲۱۰، در روستای کهنمو در نزدیکی اسکو یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی زاده و در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۲۷۵ و در ۶۵ سالگی به‌دست میرزا رضا کرمانی در شهر ری کشته شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه لباس جدید پادشاه

داستان کوتاه لباس جدید پادشاه
در زمان‌های خیلی خیلی دور، پادشاهی بود که دلش می‌خواست همیشه لباس‌های خوب بپوشد. خیاط‌های مخصوص شاه، هر روز یک لباس تازه برای او می‌دوختند. روزی رسید که خیاط‌های او دیگر نتوانستند...
دنباله‌ی نوشته