داستان کوتاه ابومسلم خراسانی و جوان معمار

داستان کوتاه ابومسلم خراسانی و جوان معمار
شاگرد معمار، جوانی بسیار باهوش اما عجول بود. گاهی تا گوشی برای شنیدن می‌یافت شروع می‌کرد تعریف نمودن از توانایی‌های خویش در معماری و در نهایت می‌نالید از این که کسی قدر او را نمی‌داند و حقوقش پایین است.
دنباله‌ی نوشته