داستان کوتاه تویوتای قدیمی

داستان کوتاه تویوتای قدیمی
مرد ثروتمندی ماشین آخرین مدل خود را مقابل مغازه‌ی قصابی پارک کرد و نیم کیلو گوشت خرید. قبل از این‌که مرد ثروتمند مغازه را ترک کند، مرد دیگری با لباس‌های کهنه از یک تویوتای مستهلک مدل قدیمی پیاده شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه راننده تاکسی شدن

داستان کوتاه راننده تاکسی شدن
الان ۶ ماهه مدرک دکترا رو گرفتم با معدل ۱۷ از دانشگاه تهران. به‌هرحال ۶ ماهه دنبال کار می‌گردم. روزهایی بوده که سه تا مصاحبه کاری داشتم. اتفاقا دیروز برای شغل رانندگی تاکسی باید مصاحبه می‌شدم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه جت و ایرباس

داستان کوتاه جت و ایرباس
ایرباس ۳۸۰ در حال عبور از اقیانوس اطلس بود. این هواپیما به‌طور مداوم با سرعت ۸۰۰ کیلومتر در ساعت در ۳۰۰۰۰ پا پرواز می‌کرد تا آن‌که ناگهان یک جت یورو فایتر با Tempo Mach 2 ظاهر شد!!
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بچه که بودم

داستان کوتاه بچه که بودم
بچه که بودم توالتمون تو زیرزمین بود. شب که دستشوییم می‌گرفت می‌ترسیدم تنهایی برم، واسه همین خواهرم که ازم بزرگ‌تر بود همرام می‌فرستادن. ‏دم پله‌ی زیرزمین که می‌رسیدیم، اون می‌ترسید برق زیرزمین رو روشن کنه.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه برژنف و قدرت ترجمه

داستان کوتاه برژنف و قدرت ترجمه
می‌گویند برژنف سومین دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی در اولین سفر خارجی خود به یکی از کشورهای غربی در جمع دانشگاهیان و اندیشمندان سخنرانی کرد. او سخنرانی خود را در سه بخش مطرح کرد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه جاده‌ی قدیمی ترسناک جنگل

داستان کوتاه جاده‌ی قدیمی ترسناک جنگل
مردی شب هنگام، موقعِ برگشتن از دهِ پدری تو شمال، به‌جای این‌که از جاده‌ی اصلی بیاد، یاد باباش میفته که می‌گفت: جاده‌ی قدیمی باصفاتره و از وسط جنگل رد می‌شه! خودش این‌طوری تعریف می‌کنه که:...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه در مثل جای مناقشه نیست

داستان کوتاه در مثل جای مناقشه نیست
از بچگی شعرها و ضرب‌المثل‌ها رو جابه‌جا می‌گفتم، یا در جای نامناسبی استفاده نمی‌کردم. یه بار معلم کلاس دوم راهنمایی، حمید عباسی رو آورد پای تخته و اون هم مسئله‌ای که من نمی‌تونستم حلش کنم...
دنباله‌ی نوشته