داستان کوتاه ماهی‌های قرمز

داستان کوتاه ماهی‌های قرمز
احد بلوموف رییس شعبه‌ی یکی از بانک‌های شهر دوشنبه برخلاف اکثر مردم شهر و حتی اعضای خانواده‌اش که از آمدن عید نوروز خوشحال بودند، خوشحال که نبود هیچ، کاملا هم ناراحت نشان می‌داد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه وصیت‌ها و خواسته‌های عجیب اسکندر

داستان کوتاه وصیت‌ها و خواسته‌های عجیب اسکندر
پادشاه بزرگ یونان، الکساندر، پس از تسخیر کردن حکومت‌های پادشاهی بسیار، در حال بازگشت به وطن خود بود. در بین راه بیمار شد و به مدت چند ماه بستری گردید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه بیماری آلزایمر مادر

داستان کوتاه بیماری آلزایمر مادر
چمدانش را بسته بودیم. با خانه‌ی سالمندان هم، هماهنگ شده بود. یک ساک هم داشت با یک قرآن کوچک، کمی نان روغنی، آبنات و کشمش و چیزهایی شیرین. برای شروع آشنایی گفت: مادر جون، من که چیز زیادی نمی‌خورم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه دلیل قانع کننده برای فرار از دست پلیس

داستان کوتاه دلیل قانع کننده برای فرار از دست پلیس
مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. بی ام و آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد. قدری راند و از شتاب اتومبیل لذت برد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سه پند از زبان گنجشک

داستان کوتاه سه پند از زبان گنجشک
حکایت کرده‌اند که مردى در بازار دمشق، گنجشکى رنگین و لطیف، به یک درهم خرید تا به خانه آورد و فرزندانش با آن بازى کنند. در بین راه، گنجشک به سخن آمد و مرد را گفت: در من فایده‌اى براى تو نیست.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه مرغابی هستید یا عقاب؟

داستان کوتاه مرغابی هستید یا عقاب؟
وقتی شما به شهر نیویورک سفر کنید، جالب‌ترین بخش سفر شما هنگامی است که پس از خروج از هواپیما و فرودگاه، قصد گرفتن یک تاکسی را داشته باشید. اگر یک تاکسی بیابید شانس به شما روی آورده است.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شیوانا و پسر تنبل

داستان کوتاه شیوانا و پسر تنبل
مردی پسر تنبلی داشت که از زیر کار درمی‌رفت و همه چیز را به شوخی می‌گرفت. روزی او را نزد شیوانا آورد و گفت: از شما می‌خواهم به این پسر من چیزی بگویید که دست از این تنبلی و بی‌تفاوتی‌اش بردارد.
دنباله‌ی نوشته