توماس ساعت دو بعد از ظهر از محل کارش خارج شد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزانقیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
مردی، اسب اصیل و بسیار زیبایی داشت که توجه هر بینندهای را به خود جلب میکرد. همه آرزوی تملک آن را داشتند. بادیهنشین ثروتمندی پیشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد.
به همسرم گفتم: همیشه برای من سوال بوده که چرا تو همیشه ابتدا سر و ته سوسیس را با چاقو میزنی، بعد آن را داخل ماهیتابه میاندازی! او گفت: علتش را نمیدانم. این چیزی است که وقتی بچه بودم، از مادرم یاد گرفتم.
دانشجویى که سال آخر دانشکدهی خود را مىگذراند بهخاطر پروژهاى که انجام داده بود جایزهی اول را گرفت. او در پروژهی خود از ۵۰ نفر خواسته بود تا دادخواستى مبنى بر کنترل...
تو پارک نشسته بودم. داشتم تو گوشی فیس بوکمو چک میکردم. یه پسر پنج شش ساله اومد گفت: عمو یه آدامس میخری؟ گفتم: همرام پول کمه ولی میخای بشین کنارم، الان دوستم میاد میخرم.
قمپوز توپی بود کوهستانی و سرپُر بهنام قمپوز کوهی که دولت امپراطوری عثمانی در جنگهای با ایران مورد استفاده قرار میداد. این توپ اثر تخریبی نداشت. زیرا گلوله در آن بهکار نمیرفت.
ما معمولا عادت داریم در توصیف اشخاص زیرک و باهوش و اکثرا رند و مکار از اصطلاح «آدم هفت خط» استفاده کنیم! اما چرا؟ روایتی درمورد ریشهی تاریخی اصطلاح «هفت خط» وجود دارد.
معرکهگیری به عنوان یکی از روشها و ابزارهای رسانهای برای سرگرمی و اطلاعرسانی تا زمانهای نه چندان دور بسیار کاربرد داشته است. افرادی در نقش درویش، پهلوان یا شعبدهباز در معابر عمومی سفرهای پهن میکردند.
در قدیم برای قماربازی علاوه بر خانههایی که در آن قمار راه میانداختند، مکانهایی مثل خرابهها و پشت دروازههای شهر و روی پشتبام حمامها و جاهای کم رفت و آمد سفرههایی برای این کار گشوده میشد.
کوزهگری بود که کوزه و کاسهی لعابی میساخت. خیلی هم مشتری داشت. این کوزهگر یک شاگرد زرنگ داشت. چون کوزهگر شاگردش را خیلی دوست داشت، از یاد دادن به او کوتاهی نمیکرد.