داستان کوتاه اقتصاد مظفری

داستان کوتاه اقتصاد مظفری
در کتاب مظفرنامه چنین حکایت شده که در ایران گوشت از قرار هر کیلو دو ریال (قران) بوده. روزی قصابی‌های تهران خودسرانه گوشت را یک ریال گران کردند. مردم چون چنین دیدند عصبانی شدند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه امور بدان گونه که می‌نمایند نیستند

داستان کوتاه امور بدان گونه که می‌نمایند نیستند
فرشته‌ای پیر، ماموریتی در زمین بر عهده داشت، فرشته‌ای جوان نیز با او همراه شد. آن‌ها برای گذراندن شب، در خانه‌ی یک خانواده‌ی ثروتمند فرود آمدند. رفتار خانواده نامناسب بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه عشق و دیوانگی

داستان کوتاه عشق و دیوانگی
زمان‌های بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود، فضیلت‌ها و تباهی‌ها در همه جا شناور بودند. آن‌ها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همه‌ی فضایل و تباهی‌ها دور هم جمع شدند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه چشمان پدر عاشق فوتبال

داستان کوتاه چشمان پدر عاشق فوتبال
این داستان درباره‌ی پسربچه‌ی لاغر اندامی ‌است که عاشق فوتبال بود. در تمام تمرین‌ها سنگ تمام می‌گذاشت، اما چون جثه‌اش نصف سایر بچه‌های تیم بود تلاش‌هایش به جایی نمی‌رسید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه الکساندر فلمینگ کشاورزی فقیر

داستان کوتاه الکساندر فلمینگ کشاورزی فقیر
کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند فلمینگ نام داشت. یک روز، در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده‌‌اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ۵۷ سنت

داستان کوتاه ۵۷ سنت
یک روز یه دختر کوچولو کنار یک کلیسای کوچک محلی ایستاده بود؛ دخترک قبلا یکبار آن کلیسا را ترک کرده بود چون به شدت شلوغ بود. همون‌طور که از جلوی کشیش رد شد، با گریه و هق‌هق گفت: من نمی‌تونم به کانون شادی بیام.
دنباله‌ی نوشته