داستان کوتاه معلمی عجیب، امتحانی عجیب‌تر

داستان کوتاه معلمی عجیب، امتحانی عجیب‌تر
عجیب‌ترین معلم دنیا بود، امتحاناتش عجیب‌تر. امتحاناتی که هر هفته می‌گرفت و هر کسی باید برگه‌ی خودش را تصحیح می‌کرد! آن هم نه در کلاس، بلکه در خانه! دور از چشم همه؛ هر کسی ورقه‌ی خودش.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سوت‌های زندگی

داستان کوتاه سوت‌های زندگی
بنجامین فرانکلین (از پدران بنیان‌گذار کشور آمریکا) در هفت سالگی اشتباهی مرتکب شد که در هفتاد سالگی هم از یادش نرفت... او پسرک هفت ساله‌ای بود که سخت عاشق یک سوت شده بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سوالی سخت در مصاحبه‌ی استخدام

داستان کوتاه سوالی سخت در مصاحبه‌ی استخدام
مردی به‌نام استیو، برای انجام مصاحبه‌ی حضوری شغلی که صدها متقاضی داشت به شرکتی رفت. مدیر شرکت، به‌جاى آن‌که سین جیم کند، یک ورقه‌ی کاغذ گذاشت جلوی استیو و از او خواست...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه چقدر به هم بدهکاریم

داستان کوتاه چقدر به هم بدهکاریم
ایستاده‌ام توی صف ساندویچی که ناهار امروزم را سرپایی و در اسرع وقت بخورم و برگردم شرکت. از مواقعی که خوردن، فقط برای سیر شدن است و قرار نیست از آن چیزی که می‌جوی و می‌بلعی لذت ببری، بیزارم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم

داستان کوتاه از یک دختربچه بدجوری کتک خوردم
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف می‌زدم و برای طرفم شاخ و شونه می‌کشیدم که نابودت می‌کنم! به زمین و زمان می‌کوبمت تا بفهمی با کی درافتادی! زور ندیدی که این‌جوری پول مردم رو بالا می‌کشی و...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زن نژادپرست و مرد سیاه‌پوست

داستان کوتاه زن نژادپرست و مرد سیاه‌پوست
یک زن تقریبا پنجاه ساله‌ی سفیدپوست به صندلیش رسید و دید مسافر کنارش یک مرد سیاه‌پوست است. با لحن عصبانی مهمان‌دار پرواز را صدا کرد. مهمان‌دار از او پرسید مشکل چیه خانم؟
دنباله‌ی نوشته