داستان کوتاه همان‌طور که می‌زاید، سر زا هم می‌رود

داستان کوتاه همان‌طور که می‌زاید، سر زا هم می‌رود
روزی روزگاری ملانصرالدین در روستایی ساکن شده بود و به خوبی و خوشی با همسایگانش زندگی می‌کرد. او آن‌قدر همسایه‌ی خوب و مهربانی بود که گاه مورد سوء استفاده‌ی همسایگان قرار می‌گرفت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه عجب سرگذشتی داشتی کل علی

داستان کوتاه عجب سرگذشتی داشتی کل علی
روزی روزگاری، نوجوانی به‌همراه پدر و مادرش به سفر کربلا رفت، نوجوان که علی نام داشت وقتی از سفر بازگشت لقب کربلایی علی گرفت و در طی سال‌ها مردم لقب او را برای این‌که راحت‌تر بیان کنند...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کار نیکو کردن از پر کردن است

داستان کوتاه کار نیکو کردن از پر کردن است
روزی بهرام گور که از پادشاهان ساسانی بود با ملازمان خود به شکار رفت. او در آن روز گورخرهای زیادی را شکار کرد و به همین علت اطرافیان مدام مهارت او را تحسین می‌کردند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه تجارت بوق حمام می‌کند

داستان کوتاه تجارت بوق حمام می‌کند
در زمان‌های قدیم بازرگان ثروتمندی زندگی می‌کرد که بسیار در تجارت موفق بود و پسری داشت که بسیار تنبل و تن‌پرور بود و دنبال کسب روزی نمی‌رفت. تاجر دوست داشت به پسرش راه و رسم تجارت را بیاموزد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد

داستان کوتاه زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد
آورده‌اند که شبی دزدی به قصد دزدی به هر طرف می‌رفت. بین راه گذر او بر کارگاه ابریشم‌بافی افتاد که لباسی لطیف و زیبا می‌بافت و انواع نقش و نگارهای زیبا و دلفریب در آن به‌کار می‌برد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه باج به شغال دادن

داستان کوتاه باج به شغال دادن
بر اساس نظر کارشناسان در ضرب‌المثل باج به شغال نمی‌دهیم نکته‌ای وجود دارد و آن این است که در اصل کلمه‌ی شغال درست نیست و شغاد صحیح است که به زمان زندگی رستم، پهلوان نامدار ایرانی بازمی‌گردد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه مرغش یک پا دارد

داستان کوتاه مرغش یک پا دارد
فرمانروای جدیدی به شهر ملانصرالدین آمده بود و هر یک از بزرگان شهر مجبور بودند طبق آداب و رسوم آن زمان، به دیدن حاکم بروند و برایش هدیه‌ای ببرند. ملانصرالدین این کارها را دوست نداشت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه پا را از گلیم خود درازتر کردن

داستان کوتاه پا را از گلیم خود درازتر کردن
می‌گویند روزی پادشاهی برای سرکشی به مناطق مختلف شهر و دیار خود لباس مبدل پوشید و از قصر بیرون شد. چندی نگذشته بود که در میانه‌ی راه شخصی را دید که گلیم کهنه‌ای را روی زمین انداخته است.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره

داستان کوتاه اگر برای من آب نداره، برای تو که نان داره
در روزگاران گذشته آب آشامیدنی و آب کشاورزی ایران از قنات به‌دست می‌آمد. یکی از کارهای خیر نیکوکاران هم کندن چاه آب و کندن قنات بود تا به مردم آب برسانند. روزی نیکوکاری تصمیم گرفت...
دنباله‌ی نوشته