داستانکهای فرق عشق و هوس، کیفیت روزه، وینستون چرچیل و رانندهی تاکسی، ابوسعید ابوالخیر و آسیابان، میرزا رضا کرمانی و ناصرالدین شاه، شغال و پیرزن، فتیلهی خشم و...
داستانکهای ارتباط تحصیلات با شعور، حاکمیت قانون، سلطان محمود و طلحک، کسب روزی، راه رفتن سگ روی آب، راننده تاکسی، بیل برادلی و مسئول کرهها، تفکر قالبی و...
داستانکهای سیاست چیست، باربارا والترز و زنان افغانستان، فرهاد و هوشنگ، مردم دنیا، قبیلهی سرخپوستها و هواشناسی، توانا بود هر که دارا بود، سواری دادن، کور واقعی و...
داستانکهای راهب و سامورایی، پادشاه و مگس، عکس یادگاری، بره و مکیدن انگشت، لئو تولستوی و زن رهگذر، سر خالی معلم، حق دوستی، ناخوشآواز، وینستون چرچیل و نانسى آستور و شاهد معتبر
داستانکهای مدیریت خشم، دکتر حسابی و جهان سوم، حاضرجوابی کودک، چپق اول تا سوم، الاغ و چاه، موهای سفید مادر، توکل، فروتنی، بهلول و خلیفه و اکثریت نادان و اقلیت خائن
داستانکهای میان خواب و بیداری، رانندهی بیخاصیت، چراغ قرمز، پسرک و یک سنتی، فراموش نکنیم که هستیم، نیمرو، راز موفقیت، لعنت بر شیطان و حاضر جوابی چرچیل
چرچیل سیاستمدار بزرگ در کتاب خاطرات خود مینویسد: زمانی که پسر بچهای یازده ساله بودم، روزی سه نفر از بچههای قلدر مدرسه جلو من را گرفتند و کتک مفصلی به من زدند و پول من را هم به زور از من گرفتند.
چرچیل وزیر چاق بریتانیا به برنارد شاو که وزیر لاغری بود گفت: هر کس تو را ببیند فکر میکند بریتانیا را فقر غذایی فرا گرفته است. برنارد شاو جواب داد: و هر کس تو را ببیند علت این فقر را میفهمد.