داستان کوتاه عیدی برادر

داستان کوتاه عیدی برادر
یکی از دوستانم به نام پل یک دستگاه اتومبیل سواری به‌عنوان عیدی از برادرش دریافت کرده بود. شب عید هنگامی که پل از اداره‌اش بیرون آمد متوجه پسر بچه‌ی شیطانی شد که دور و بر ماشین نو و براقش قدم می‌زد.
دنباله‌ی نوشته