داستان کوتاه من می‌گم نره، تو می‌گی بدوش

داستان کوتاه من می‌گم نره، تو می‌گی بدوش
در دوره‌ای که نادر افشار پادشاه ایران بود، حکایت‌های جالبی نقل شده است. نادرشاه مرد جنگ بود و بیشتر عمر خود را صرف لشکرکشی‌های مختلف کرد و تا توانست تمام ایران را تحت فرمان خود درآورد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه اگر قاطر کسی را رم ندهی، کسی با تو کاری ندارد

داستان کوتاه اگر قاطر کسی را رم ندهی، کسی با تو کاری ندارد
یکی بود، یکی نبود. در شبی از شب‌ها ملانصرالدین و زنش کنار هم نشسته بودند و از هر دری حرف می‌زدند. همسر ملا پرسید: تو می‌دانی که در آن دنیا چه خبر است و بعد از مرگ چه بلایی سر ‌آدم می‌آورند؟
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد

داستان کوتاه شاه می‌بخشد، شیخ علیخان نمی‌بخشد
پس از شاه عباس دوم صفوی، پسر بزرگش شاه سلیمان بر تخت سلطنت نشست. وی وزیر توانمند و کاردانی به نام شیخ علی‌خان زنگنه داشت که فرمانروای حقیقی ایران به‌شمار می‌رفت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه هم از گندم ری جا مانده، هم از خرمای بغداد

داستان کوتاه هم از گندم ری جا مانده، هم از خرمای بغداد
روزی روزگاری، در زمانی که اعراب تازه ایران را فتح کرده بودند و دین اسلام تازه وارد ایران شده بود، مسلمانان عرب خیلی دوست داشتند بر ایران که سرزمین آباد و خوش آب و هواتری بود حکومت کنند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه همان‌طور که می‌زاید، سر زا هم می‌رود

داستان کوتاه همان‌طور که می‌زاید، سر زا هم می‌رود
روزی روزگاری ملانصرالدین در روستایی ساکن شده بود و به خوبی و خوشی با همسایگانش زندگی می‌کرد. او آن‌قدر همسایه‌ی خوب و مهربانی بود که گاه مورد سوء استفاده‌ی همسایگان قرار می‌گرفت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه عجب سرگذشتی داشتی کل علی

داستان کوتاه عجب سرگذشتی داشتی کل علی
روزی روزگاری، نوجوانی به‌همراه پدر و مادرش به سفر کربلا رفت، نوجوان که علی نام داشت وقتی از سفر بازگشت لقب کربلایی علی گرفت و در طی سال‌ها مردم لقب او را برای این‌که راحت‌تر بیان کنند...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه کار نیکو کردن از پر کردن است

داستان کوتاه کار نیکو کردن از پر کردن است
روزی بهرام گور که از پادشاهان ساسانی بود با ملازمان خود به شکار رفت. او در آن روز گورخرهای زیادی را شکار کرد و به همین علت اطرافیان مدام مهارت او را تحسین می‌کردند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه تجارت بوق حمام می‌کند

داستان کوتاه تجارت بوق حمام می‌کند
در زمان‌های قدیم بازرگان ثروتمندی زندگی می‌کرد که بسیار در تجارت موفق بود و پسری داشت که بسیار تنبل و تن‌پرور بود و دنبال کسب روزی نمی‌رفت. تاجر دوست داشت به پسرش راه و رسم تجارت را بیاموزد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد

داستان کوتاه زبان سرخ سر سبز می‌دهد بر باد
آورده‌اند که شبی دزدی به قصد دزدی به هر طرف می‌رفت. بین راه گذر او بر کارگاه ابریشم‌بافی افتاد که لباسی لطیف و زیبا می‌بافت و انواع نقش و نگارهای زیبا و دلفریب در آن به‌کار می‌برد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه باج به شغال دادن

داستان کوتاه باج به شغال دادن
بر اساس نظر کارشناسان در ضرب‌المثل باج به شغال نمی‌دهیم نکته‌ای وجود دارد و آن این است که در اصل کلمه‌ی شغال درست نیست و شغاد صحیح است که به زمان زندگی رستم، پهلوان نامدار ایرانی بازمی‌گردد.
دنباله‌ی نوشته