داستانکهای فرق عشق و هوس، کیفیت روزه، وینستون چرچیل و رانندهی تاکسی، ابوسعید ابوالخیر و آسیابان، میرزا رضا کرمانی و ناصرالدین شاه، شغال و پیرزن، فتیلهی خشم و...
داستانکهای آفتاب و باد، دموکراسی یا دیکتاتوری، دیپلم و لیسانس، آمادگی برای رفتن، تمام جهان یک سگ، تفاوت بین ایران و ژاپن در مدیریت، از عشق ورزیدن دست نکش و...
داستانکهای بهترین شمشیر زن، اسکندر مقدونی و چگونگی حکومت بر ایرانیان، نامهی انتقالی، چرایی گفتن الو در زمان جواب دادن تلفن، پزشک و معتادان به الکل و...
داستانکهای نجات مرد جهنمی با تار عنکبوت، بلیت بازی گلف، مرگ گربه، زیبایی رایگان است، ناصرالدین شاه و کاروانسرادار، روی من حساب باز نکنید، اول رئیس و...
در زمان ناصرالدین شاه رسم بوده که در روزی مشخص، وزرا، امرا و رجال کشور دور هم جمع میشدند. آنها که هیچ اطلاعی از آشپزی نداشتند در این روز، دو وظیفهی مهم بر عهدهیشان بود.
امیرارسلان نامدار، یکی از داستانهای عامیانهی زبان فارسیست که در دوران ناصرالدینشاه قاجار ساخته و پرداخته شده است. این داستان بازگو کنندهی دلدادگی امیرارسلان نامدار پسر ملکشاه پادشاه روم...
در زمان ناصرالدین شاه به فرمان او منطقهای وسیع و سرسبز در باغ بزرگی خارج از محدودهی شهر تهران، برای نگهداری حیوانات وحشی درست شده بود که ساکنان آن روز شهر تهران، برای تماشای حیوانات...
محمدابراهیم خان معمارباشی ملقب به وزیرنظام که مردی بسیار هوشیار و زیرک بود از طرف کامران میرزا نایبالسلطنه (وزیر جنگ ناصرالدین شاه) مدتی حکومت تهران را بر عهده داشت.
در زمان ناصرالدین شاه قاجار پیرمردی اهل حنیفقان، کنار رودخانه موردکی آسیاب آبی داشت که با آسیاب کردن گندم روزگار خوبی را میگذراند. پیرمرد یک گاو، ۸ گوسفند و ۴۰ درخت خرما و تعدادی مرغ داشت.