داستان کوتاه پیشگویی کشته شدن ناصرالدین شاه

داستان کوتاه پیشگویی کشته شدن ناصرالدین شاه
ناصرالدین شاه قاجار در ۲۵ تیر سال ۱۲۱۰، در روستای کهنمو در نزدیکی اسکو یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی زاده و در ۱۲ اردیبهشت سال ۱۲۷۵ و در ۶۵ سالگی به‌دست میرزا رضا کرمانی در شهر ری کشته شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه لباس جدید پادشاه

داستان کوتاه لباس جدید پادشاه
در زمان‌های خیلی خیلی دور، پادشاهی بود که دلش می‌خواست همیشه لباس‌های خوب بپوشد. خیاط‌های مخصوص شاه، هر روز یک لباس تازه برای او می‌دوختند. روزی رسید که خیاط‌های او دیگر نتوانستند...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه با همه بله، با ما هم بله

داستان کوتاه با همه بله، با ما هم بله
یکی بود، یکی نبود، بازرگانی بود که بعد از سال‌ها کسب و کار و تجارت، دچار مشکل شده بود. هر چه می‌خرید، ارزان می‌شد، هر چه می‌فروخت و از چنگش درمی‌آمد، یکباره گران می‌شد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه تاجری که چهار زن داشت

داستان کوتاه تاجری که چهار زن داشت
روزی روزگاری تاجر ثروتمندی بود که چهار زن داشت. زن چهارم را از همه بیشتر دوست داشت و او را مدام با جواهرات گران‌قیمت و غذاهای خوشمزه پذیرایی می‌کرد. بسیار مراقبش بود و تنها بهترین چیزها را به او می‌داد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه مشاور و چوپان

داستان کوتاه مشاور و چوپان
چوپانی مشغول چراندن گله‌ی گوسفندان خود در یک مرغزار دورافتاده بود. ناگهان سروکله‌ی یک اتومبیل جدید کروکی از میان گرد و غبار جاده‌های خاکی پیدا شد. راننده‌ی آن اتومبیل که یک مرد جوان بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه شرلوک هلمز و واتسون در صحرانوردی

داستان کوتاه شرلوک هلمز و واتسون در صحرانوردی
شرلوک هلمز، کارآگاه معروف قصه‌ها و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه‌های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست. بعد واتسون را بیدار کرد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه نیش عقرب نه از ره کین است

داستان کوتاه نیش عقرب نه از ره کین است
می‌گویند روزی عقربی به نزد قورباغه‌ای که بر لب برکه نشسته بود می‌آید و از آن می‌خواهد که او را بر پشت خود سوار کرده و به خانه‌اش که در طرف دیگر برکه بود ببرد. قورباغه دوست داشت که این کار را بکند...
دنباله‌ی نوشته