قورباغهی تیر زهرآگین رنگرزی جانوری نیمهدرختی و روزگرد است. همچنین این قورباغه بهجز زمان زادآوری، جانوری تنهازیست است. این جانوران بدنی کوتاه و بدون دُم و پوستی هموار و زهرآگین دارند.
قورباغهی تیر زهرآگین نوار زرد جانوری نیمهدرختی و روزگرد است. همچنین این قورباغه بهجز زمان زادآوری، جانوری تنهازیست است. این جانوران بدنی کوتاه و بدون دُم و پوستی هموار و زهرآگین دارند.
قورباغهی تیر زهرآگین سیاه و سبز جانوری نیمهدرختی و روزگرد است. همچنین این قورباغه بهجز زمان زادآوری، جانوری تنهازیست است. این جانوران بدنی کوتاه و بدون دُم و پوستی هموار و زهرآگین دارند.
پنج آدمخوار بهعنوان کارمند در یک اداره استخدام شدند. هنگام مراسم خوشامدگویی رییس اداره گفت: شما همه جزو تیم ما هستید. شما اینجا حقوق خوبی میگیرید و میتوانید به غذاخوری شرکت رفته...
چوپان بیچاره خودش را کشت، که آن بز چالاک، از آن جوی آب بپرد، نشد که نشد! او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گلهی گوسفند و بز به دنبال آن، همان.
خانم جوانی که در کودکستان با بچههای چهار ساله کار میکرد میخواست چکمههای یه بچهای رو پاش کنه، ولی چکمهها به پای بچه نمیرفت. بعد از کلی فشار و خم و راست شدن...
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی میکند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم. لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد. بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد.
زنی مشغول درست کردن تخم مرغ برای صبحانه بود. ناگهان شوهرش سراسیمه وارد آشپزخانه شد و داد زد: مواظب باش، مواظب باش، یه کم بیشتر کره توش بریز... وای خدای من، خیلی زیاد درست کردی.
پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی درافتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و...
مردی با دوچرخه به خط مرزی میرسد. او دو کیسهی بزرگ همراه خود دارد. مامور مرزی میپرسد: در کیسهها چه داری؟ او می گوید: شن. مامور او را از دوچرخه پیاده میکند و چون به او مشکوک بود...