داستان کوتاه شده حکایت روباه و مرغ‌های قاضی

داستان کوتاه شده حکایت روباه و مرغ‌های قاضی
در جنگلی سرسبز، گرگ و روباهی چندین سال با یکدیگر رفیق بودند. بیشتر اوقات این دو دوست با هم برای شکار به حیوانات حمله می‌کردند و با هم آن حیوان را می‌خوردند، ولی معمولا هر کدام خودش به دنبال غذا می‌رفت.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه گلن گانینگهام

داستان کوتاه گلن گانینگهام
مدرسه‌ی کوچک روستایی بود که به وسیله‌ی بخاری زغالی قدیمی، گرم می‌شد. پسرکی موظف بود هر روز زودتر از همه به مدرسه بیاید و بخاری را روشن کند تا قبل از ورود معلم و هم‌کلاسی‌هایش، کلاس گرم شود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه فتحعلی‌شاه قاجار و ملک الشعرای صبا

داستان کوتاه فتحعلی‌شاه قاجار و ملک الشعرای صبا
روزی ملک الشعرای صبا در خلوت فتحعلی‌شاه قاجار به حضور نشسته بود، فتحعلی‌شاه که گاه شعر می‌گفت یکی از اشعار خود را در برابر ملک الشعرای صبا با آب و تاب بسیار خواند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه خانه‌ای برای آسایش

داستان کوتاه خانه‌ای برای آسایش
آخه این چه خونه‌ایه. از دست این حسن. برادرم هم خونه برای من پیدا می‌کنه. یک هفته است سه چهار تا خونه رفتم، ولی هیچ‌کدام را نپسندیدم. هر کدام یه ایرادی دارند. اولی یک خونه‌ی ویلایی بود.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه غوره نشده مویز شده

داستان کوتاه غوره نشده مویز شده
پدر محمد تقی بهار نیز مانند خود او لقب ملک الشعرایی داشته است. وقتی بهار جوان بعد از مرگ پدر مطرح شد و مدعی عنوان ملک الشعرایی، برخی در قوت طبع شعر او تردید کردند و او را به امتحانی بسیار دشوار مکلف نمودند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه سرگذشت غم‌انگیز نخستین سماورساز ایرانی

داستان کوتاه سرگذشت غم‌انگیز نخستین سماورساز ایرانی
در آغاز سال ۱۲۶۶ قمری ملک التجار روسیه «ویش قرتسوف» سماوری با یک دست ظرف چایخوری برای «امیرکبیر» ارمغان فرستاد. امیر همان سماور را برای یکی از صنعتگران زبردست...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه پررو بازی کلاغ و خرس

داستان کوتاه پررو بازی کلاغ و خرس
یه کلاغ و یه خرس سوار هواپیما بودن. کلاغه سفارش چایی می‌ده. چایی رو که میارن یه کمیشو می‌خوره، باقیشو می‌پاشه به مهموندار. مهموندار می‌گه: چرا این کارو کردی؟ کلاغه می‌گه: دلم خواست...
دنباله‌ی نوشته