خانوادهی شاخکغوکان Hemiphractidae، خانوادهای از زیرراستهی نوغوکسانیان، از راستهی بیدُمسانان و از ردهی دوزیستان هستند. در این نوشته که به بخش دوم خانوادهی شاخکغوکان میپردازد...
خانوادهی شاخکغوکان Hemiphractidae، خانوادهای از زیرراستهی نوغوکسانیان، از راستهی بیدُمسانان و از ردهی دوزیستان هستند. در این نوشته که به بخش نخست خانوادهی شاخکغوکان میپردازد...
خانوادهی قورباغههای شبح Heleophrynidae، خانوادهای از زیرراستهی نوغوکسانیان، از راستهی بیدُمسانان و از ردهی دوزیستان هستند. در این نوشته با ۶ گونهی این خانواده آشنا میشویم.
برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم. بیرون بیمارستان غُلغله بود. چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند. چند رانندهی مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند.
تاجر ثروتمندی با غلام خود از قونیه به سفر شام رفتند، تا بار بخرند و به شهر خود برگردند. مرد ثروتمند برای غلام خود در راه که به کارونسرایی میرفتند، مبلغ کمی پول میداد تا غذا بخرد.
یه نفر میگفت: پدربزرگم یه نیسان داشت که گفته میشد اولین نیسانیه که وارد ایران شده. با راست و دروغش کار ندارم، خیلی نیسانشو دوست داشت و روشَم تعصب داشت و باهاش هم تو جاده کار میکرد.
روزی و روزگاری در شهری بازرگانی زندگی میکرد که پول و ثروت را از همه چیز بیشتر دوست میداشت. بازرگان شنید که در یکی از شهرهای دوردست نفت را به بهای ارزان میفروشند.
گویند در گذشتهی دور، در جنگلی شیر حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نمایندهی حیوانات در دستگاه حاکم بود. با وجود ظلم سلطان، تایید خر و حیلهی روباه، همهی حیوانات جنگل را رها کرده و فراری شدند.
خانم معلم همیشه پالتویش را شبیه زنهای درباری روی شانهاش میانداخت. آن روز مادرِ دخترک را خواست. او به مادر گفت: متاسفانه باید بگم که دخترتون نیاز به داروهای آرامبخش داره.
معلمی با خواهر فراش مدرسه ازدواج کرد. گاهی اوقات معلم غیبت میکرد و از فراش که برادرزنش بود میخواست به جایش به کلاس برود. اینقدر این کار تکرار شد که فراش تقریبا شده بود آقا معلم.