داستان کوتاه برای ۲۵ دلار متشکرم

داستان کوتاه برای ۲۵ دلار متشکرم
یک باور را وارد شغل اولم کردم که مطمئنا مرا به دردسر می‌انداخت: همه باید مرا دوست داشته باشند. البته این باور دو اشتباه داشت؛ یک «همه» و دیگری «همیشه». وقتی شروع به فروشندگی کردم...
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه ایده بهبود توپ‌های دریایی

داستان کوتاه ایده بهبود توپ‌های دریایی
در سال ۱۸۹۸ میلادی تیراندازی با توپ‌های دریایی بسیار ناکارآمد و بدنام بود. گزارش یک بررسی نشان می‌دهد که از ۹۵۰۰ شلیک تنها ۱۲۱ گلوله به هدف می‌خورد! (کمی بیش از یک درصد از شلیک‌ها!)
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه آموختن پرواز به اسب

داستان کوتاه آموختن پرواز به اسب
عبارت دل‌نگرانی، دو بخش است «دل» و «نگرانی». یعنی پیش از آن‌که حادثه‌ای رخ دهد، دل ما نگران واقعه‌ای باشد. یعنی سعی کنیم مشکلاتی را حل کنیم که هنوز فرصت ظهور نیافته‌اند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه توانایی راستین

داستان کوتاه توانایی راستین
رامان یوگی، استاد مسلم هنر تیراندازی با کمان بود. روزی، محبوب‌ترین شاگردش را به دیدن هنرنمایی‌اش دعوت کرد. شاگردش بیش از صد بار این برنامه را دیده بود؛ اما تصمیم گرفت از دستور استادش اطاعت کند.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه آخرین برگ

داستان کوتاه آخرین برگ
در غرب میدان «واشینگتن اسکویر» در نیویورک، محله‌یی هست که کوچه‌های باریک و پیچاپیچ آن به‌طرز عجیبی همدیگر را قطع می‌کنند و هر تازه‌واردی را گیج و سرگردان می‌سازد.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه زمستان را نمی‌بینم

داستان کوتاه زمستان را نمی‌بینم
داشتم از گرما می‌مردم. به راننده گفتم دارم از گرما می‌میرم. راننده كه پیر بود گفت: این گرما كسی رو نمی‌كشه. گفتم: جالبه‌ها، الان داریم از گرما كباب می‌شیم، شش ماه دیگه از سرما سگ لرز می‌زنیم.
دنباله‌ی نوشته

داستان کوتاه باب باتلر و قدرت کلمات

داستان کوتاه باب باتلر و قدرت کلمات
باب باتلر در سال ١٩۶۵ در انفجار مین زمینی در ویتنام پاهایش را از دست داد؛ قهرمان جنگ شد و با استقبال رسمی به وطن بازگشت. بیست سال بعد او ثابت کرد که قهرمانی از قلب انسان نشات می‌گیرد.
دنباله‌ی نوشته