در روزگاران گذشته، مردی صاحب پسری شد. این مرد تمام تلاش خود را کرد تا با بهترین شیوه فرزندش را تربیت کند. زمانی که پسرش به سن جوانی رسید جوانی مودب، خوشسیما و بسیار مهربان بود.
در روزگاران قدیم، باغبانی یک سال برای درختهای انارش زحمت کشید، به موقع به آنها آب داد و به موقع کود مناسب پای درختان ریخت تا اینکه در نهایت میوههای خوب و سالمی برداشت کرد.
دورهی پادشاهی شاه عباس صفوی، یکی از شکوفاترین دوران رشد و توسعه ایران بوده. یکی از عادتهای شاه عباس این بود که هر چند وقت یکبار با لباس مردم عادی و بیسروصدا صورتش را میپوشاند.
در زمانهای گذشته، کاروانهایی که برای حج به مکه و مدینه میرفتند، بهجز خطر راهزنها با گروهی مردم آزار نیز روبهرو بودند که مشکلاتی را در طول اقامت آنها در خانهی خدا ایجاد میکردند.
روزی روزگاری در جنگل بزرگی شیری زندگی میکرد که هر روز حیوانی را شکار میکرد و میخورد. ولی این شیر علاقه داشت دوست و رفیقی برای خود داشته باشد، از طرفی حیوانی که بتواند...
روزی روزگاری، دو موش زرنگ و بازیگوش با یکدیگر در یک انباری بزرگ زندگی میکردند. آنها هر کدام برای خود در گوشهای از این انبار لانهای ساخته بودند. در این انبار یک گربهی پیر و یک سگ...
روزی روزگاری، مردمان یک شهر که همه با هم خویشاوند بودند در اثر مصرف آب ناسالم عقل خود را از دست دادند و کارهای عجیب و غریبی میکردند. بهطور مثال هیچ کس در این شهر کار نمیکرد.
در روزگاری، مرد تاجری بود که با کشتی اجناسی را از کشوری به کشور دیگر میبرد و با این خریدوفروش سود زیادی به دست میآورد و ثروت قابل توجهی جمعآوری میکرد. پولدار شدن این مرد که...
در زمانهای گذشته، پادشاهی در شهری حکومت میکرد که بسیار رئوف و مهربان بود. پادشاه به ضعیفان کمک میکرد و جلوی زورگویی ثروتمندان زورگو را میگرفت. این پادشاه بهخاطر رفتار منحصر به فردش...
روزی روزگاری، مرد دانایی از منطقهی آبادی که پر از درختان میوه بود میگذشت. ناگهان چشمهی آبی را دید که از آن رودی روان شده بود. مرد که خیلی خسته بود، هوس کرد برود...