تاجر جوانی از گرفتن عیال ابا و امتناع مینمود و چون سبب از وی جویا شدند، گفت: زنها سر نگهدار نیستند و اگر انسان چیزی در دل داشته باشد و به ایشان بگوید، فورا رفته و به سایرین بروز میدهند.
روزی روزگاری عربی بیابانگرد، خسته و مانده، تشنه و گرسنه به شهر بغداد رسید. او قدمزنان میرفت تا به یک دُکان نانوایی رسید. او با دیدن نانهای تازه آب از دهانش سرازیر شد و از جایی که خیلی گرسنه بود...
روزی روزگاری در زمان حکومت عباسیان، مرد عربی در نزد حاکم عزیز و دوستداشتنی بود، به همین دلیل خدمهای به رابطهی حاکم و مرد عرب حسادت میکرد و در نظر داشت مرد عرب را از چشم حاکم بیاندازد.
ابوایوب مرزبانی وزیر منصور، هرگاه به محضر منصور فرا خوانده میشد، رنگ میباخت و میلرزید و هنگامی که بیرون میآمد، رنگ به چهرهاش برمیگشت. وی را گفتند: با آنکه بسیار نزد خلیفه روی...
در روزگاران قدیم، هنگامی که ابوعلی سینا دانشمند و پزشک مشهور ایرانی از این شهر به آن شهر میرفت و از ظلم و ستم پادشاهان در فرار بود، در سر راهش به شهر زیبای همدان رسید.
در یکی از قهوهخانههای دور از مرکز شهر پاریس که ملاقاتگاه دزدان و ارازل و اوباش بود، تنها بعد از نصف شب در سر میزی نشسته و روزنامهای که تفصیل بازیهای تماشاخانه و...
ایامی که شیخ ابوسعید ابوالخیر (عارف و شاعر نامدار ایرانی سدهی چهارم و پنجم هجری قمری) در نیشابور بود، شهر نیشابور محتسبی داشت مقتدر و سختگیر و در عین حال منکر شیخ ابوسعید.
تاجری در زمانهای قدیم از تهران مسافرت کرده، به اسلامبول میرفت. چون به قزوین رسید، یکی از غلامهای او محبوب نام، ناخوش شد. او را در خانهی یکی از دوستان قزوینی خود گذاشت که پس از خوب شدن...
کشیشی گفت: حضرت شمعون دربان بهشت کلیدهای بهشت را به کمر آویخته و آنجا ایستاده، اشخاص را خوب و بد نموده و بعضی را به بهشت راه داده و بعضی را قبول نکرده، وا میزند.
یکی از پادشاهان چین بیست عدد ظرف بزرگ چینی بسیار ممتاز سفارش داده و استادان کرخانجات برای او ساخته بودند. وی آن ظروف را بسیار دوست میداشت و جزو نفایس گرانبها بهحساب میآورد.