حکایت میکنند که در زمانهای قدیم، تعدادی از بوزینگان در کوهی مسکن گزیده بودند و در آنجا امرار معاش میکردند تا اینکه زمستان آمد و آنها همگی روزها را سپری میکردند ولی شبهای آنجا بسیار سرد بود.
در روزگاران خیلی قدیم، در نیشابور پادشاهی بود کم حوصله و تند مزاج. او دلش میخواست که خوی مهربانی و عطوفت داشته باشد، ولی نمیتوانست آنطور که دلش میخواست باشد.
چنین حکایت کردهاند که روزی در شهری بزرگ که در آن طراران و عیاران بسیار زندگی میکردند، مردی روزگار سپری میکرد که بسیار ساده و بخشنده بود. یک روز این مرد برای رفتن به حمام...
در روزگاران قدیم، مرد جوانی بود که بهدنبال کار میگشت و چند روزی را در کارگاه آهنگری کار کرد. سپس با خود گفت: من نمیتوانم روزانه این همه وقت دم کورهی سوزان کار کنم و به فولاد گداخته پتک بکوبم.
در روزگاری دور، دو دوست به قصد شکار کبک به کوهستان رفتند. این دو سالها بود با هم به شکار میرفتند. هر دوی آنها فقط یک تفنگ داشتند. هر کدام با آن تفنگ کبکی شکار میکردند و به خانه برمیگشتند.
روزی روزگاری لقمان حکیم با پسرش از کوچهای عبور میکردند که ناگهان صدای اذان شنیدند. پسرش گفت: پدر برای نماز به مسجد برویم و بعد از نماز برای نهار به منزل برویم.
روزی روزگاری، فروشندهی دورهگردی که کارش خرید و فروش کالا و اجناس در شهرهای مختلف بود، به روستای کوچکی رسید. مرد فروشنده که بسیار خسته و گرسنه شده بود...
در دورهای که خانهها مثل امروز حمام نداشتند، هر محله یا شهری تنها یک حمام عمومی داشت که تمام مردم شهر از آن حمام عمومی استفاده میکردند. این حمامها سقفهای بلند و گنبدی داشتند.
حضرت نوح یکی از پیامبران بزرگ الهی است، که در طی عمر طولانیشان تمام وقت خود را صرف تشویق مردم قوم خود به خداپرستی، انسانیت و دوستی کردند. ولی هر چه ایشان بیشتر تلاش میکردند...
کلیسای جامع راسکیله برجستهترین کلیسای لوتری دانمارک است. کار آغاز ساخت این کلیسا در سال ۱۱۷۰ و پایان ساخت آن در سال ۱۶۳۶ بوده است. این کلیسا ۸۶ متر درازا و ۷۵/۷ متر بلندا دارد.