در یوگسلاوی رسم بود که دانشجویان خارجی پس از فراغت از تحصیل به دیدار رهبر آن زمان یوگسلاوی برده میشدند و او برایشان سخنرانی میکرد. مطابق همین رسم ما را هم به دیدار مارشال تیتو بردند.
روزی هارون الرشید، بهلول را خواست و او را بهسمت نمایندهی تام الاختیار خود به بازار بغداد فرستاد و به او گفت: اگر دیدی کسی به دیگری ظلم و تعدی میکند و یا کاسبی در امر...
روزی سه ملا با هم خربزه میخوردند و فقیری در طرف دیگر، آنها را نظاره مینمود. برای آنکه هیچکدام دلشان نمیآمد از سهم خود به آن فقیر بدهند، یکی گفت: روایت است از چیزهایی که...
داستانکهای سه سیلی محکم، سلامی با بوی نفت، انگشتر بخیل، چکیدهی همهی علوم، مومن بیسواد و کافر باسواد، شهرام و بهرام، قدر فرصتها را بدانیم، زندگی یا زنده بودن و...
داستانکهای فرق عشق و هوس، کیفیت روزه، وینستون چرچیل و رانندهی تاکسی، ابوسعید ابوالخیر و آسیابان، میرزا رضا کرمانی و ناصرالدین شاه، شغال و پیرزن، فتیلهی خشم و...
داستانکهای سه تار مو، مرگ ژوزف استالین، تست کردن آب غوره، گسیوان بلند و دستهای زمخت، چنگیزخان مغول و مردم همدان، آبرو، ناصرخسرو قبادیانی و پینهدوز و...
داستانکهای ارتباط تحصیلات با شعور، حاکمیت قانون، سلطان محمود و طلحک، کسب روزی، راه رفتن سگ روی آب، راننده تاکسی، بیل برادلی و مسئول کرهها، تفکر قالبی و...
داستانکهای اسارت، گودرت، بز یخی خری، خنده بر مشکلات، گربهی معبد، شرلوک هلمز و واتسون، دنیای خود را بهتر کنید، خدای هدایتگر و خدای روزیده، زن فقیر و شیطان و...
داستانکهای سیاست چیست، باربارا والترز و زنان افغانستان، فرهاد و هوشنگ، مردم دنیا، قبیلهی سرخپوستها و هواشناسی، توانا بود هر که دارا بود، سواری دادن، کور واقعی و...