به چروک صورتش چین انداخت و گفت: به حرف بقیه گوش نده بچه جون. اگه واقعا دلت باهاشه، کار خودت رو بکن و پاش بمون. منم تو چهارده سالگی دلم با پسر سبزیفروش محل بود.
دختربچهای که هر روز در پارک بازی میکرد، یک صبح هنگام بازی به یک مرد اندوهگین که روی نیمکت نشسته بود، لبخند زد. مرد اندوهگین بهخاطر لبخند بیدلیل آن دخترک غریبه احساس بهتری پیدا کرد.
یادش بخیر قدیما که بیکلاس بودیم، بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش میگذشت و هر چقدر با کلاستر میشیم از همدیگه دورتر میشیم. قدیما که بیکلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسهی رفت و آمد...
پیرمردی در حجرهی خود در بازار نشسته بود که عارفی از کنار حجرهی او گذر کرد. پیرمرد سریع به بیرون حجره رفت و او را گفت: ای عارف! شرف حضور در حجرهی ما بر من ببخش و مرا نصیحتی کن.
جزیرهی روبن در شاخاب تیبل در اقیانوس اطلس و در ۶/۹ کیلومتری کرانهی شهر کیپتاون جای گرفته است. جزیرهی روبن نخستین بار در سال ۱۴۸۸ بهدست بارتولومئو دیاس جهانگرد و جستجوگر پرتغالی یافته شد.
قلعهی مالبورک در نزدیکی شهر مالبروک و در کرانههای جنوب شرقی رود نوگات جای گرفته است. این قلعه بزرگترین قلعهی جهان بهشمار میرود و بهدست شوالیههای توتونیک ساخته شده است.
شاگرد اول بودم، پدرم یادم داده بود، که من همیشه درس بخوانم، وقتی مهمان میآید زود بیایم سلام کنم و بروم! آرام آرام مهمانهای ما خیلی کم شدند، چون مادرم غیر مستقیم گفته بود حواس مرا پرت میکنند!
آوردهاند که خواجه نظامالملک وزیر ملکشاه سلجوقی به علتی به زندان افتاد. بعد از مدتی نظام حکومت دچار آشفتگی شد و مجددا از او خواستند به شغل سابق خود برگردد. خواجه فرمان را قبول نکرد و...
سال تحصیلی ۵۵ - ۵۴ دو سال بود بهعنوان معلم استخدام شده بودم. محل خدمتم یکی از روستاهای دورافتادهی سنندج بود. حقوق خوبی میگرفتم. بلافاصله پس از استخدام بهصورت قسطی یک ماشین پیکان خریدم.